تابلو کشیده شده از او ، نقاش را ثروتمندکرد.
شعر سروده شده درباره او، شاعرش را معروف نمود.
کارگردان جایزه ها را درو کرد...
و او ، هنوز سر همان چهارراه واکس میزند. کودکی که بهترین سوژه برای آنها بود.
مطالب فوق برگرفته از وبلاگ ایران کلاس می باشد. آدرس وبلاگ اخذ اطلاعات: http://iranclass.blogfa.com
نظر وبلاگ در خصوص مطالب فوق(وبلاگ حاضر تابع قوانین رسمی کشور و معتقد به رعایت اخلاق حرفه ای بوده و قصد توهین یا هجمه بر هیچ فرد ، گروه و یا سازمانی را نداشته و حق سازمان بهزیستی و هر ذی نفع حقیقی و حقوقی دیگری برای ارسال جوابیه و ارایه هرگونه توضیح مستند با در نظر گیری قوانین و رعایت اصول اخلاقی محفوظ است . انتخاب و تشریح اخبار خاص نیز در راستای اصلاح انحرافات ، کج روی ها، کاستی های احتمالی و موارد همانند صورت پذیرفته و توسعه و تقویت حوزه بهزیستی و خدمات رسانی و خدمات گیری حرفه ای ، مد نظر دست اندرکاران وبلاگ می باشد ):
بعضی از افراد نیز بجای کار کردن شعار می دهند و نتیجه شعار دادن کم عمل آنها، فشار بر مخاطبین و ذی الحقوق ها و ذی نفعان آنها است . ممکن است جایزه هم بگیرند، اما قطار شهر بازی را می مانند. همش شور و سوت و لبخند و سرور و ... . اما هیچ حرکتی اتفاق نیفتاده است و درجا می زنند. خدایا کمک مان کن. با تمام وجود احساس می کنیم که بشکلی تاریخی داریم درجا می زنیم. واقعا چرا؟ یا علی
کار کودکان چگونه از جامعه محو می شود؟ با کارت پستال و بیلبورد؟ با تصویب پیمان نامه های نصیحتی؟ با گسترش خیریه های آبکی؟ با شعارهای رنگ رنگ و سمینارهای تکراری؟ با جمع کردن کودکان کار بدون توجه به جایگاه های اقتصادی؟ با امید به آینده ای وهم آلود؟ نه! ساده تر از این حرف ها و گزاره هاست. ننگِ کار کودکان را همین امروز می توان از دامانِ حامعه انسانی شست. به شرط دیدن حقایق عینی و جسارت برای عملی ریشه ای.(
موضوع پیچیده و مسئله ساز کودکان کار به نظر خیلی ها برآمده از تهیدستی و نیازمندی های روزمره است که این موارد در مسیر متعارف و تعریف فقر مادی، غیرقابل انکار است. اما این که در چنین وضعیتی کودکان ۷، ۶ ساله و اندکی بیشتر از سوی شبکه های شبه مافیایی به کار واداشته می شوند قابل تأمل است.
وبلاگتون عالی بود میشه تبادل لینک داشته باشیم ؟؟؟؟؟ پشیمون نمیشید …
اینو بهتون قول میدم ….
اجازه … اشک سه حرف ندارد !! اشک خیلی حرفدارد.
«حسین پناهی»