پیروزی دکتر حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 ، موجی از جشن و شادی و امید در سراسر کشور ایجاد کرد. مردمی که زیر بار مشکلات اقتصادی کمرشان خمیده بود، آنان که در محیط های علمی و دانشگاهی جو امنیتی را تجربه کرده بودند، کارمندانی که مدیریت های سرگذری را تجربه کرده و مدیران با تجربه و کاردان را خانه نشین می دیدند همه و همه به این دولت امید بسته و چشم به آن کلید تدبیر دوخته بودند.آنان که از سیاست های عوام فریبانه به ستوه آمده بودند. روستائیان و عشایری که طرح هدفمندی و به تبع آن گرانی خسته شده بودند و در یک کلام همه انتظار داشتند تا : علم و تجربه، برنامه ریزی و تدبیر، عقلانیت و مشورت با آگاهان جای مصوبات و تصمیمات خلق الساعه، اقتصاد نابسامان، روابط بین المللی مشکل دار و سوءمدیریت ها را بگیرد.
سازمان های مربوطه(که تعداد آن ها نیز کم نیست)، فقر و فلاکت کودکان معصوم این سرزمین را فقط دستاویزی برای برگزاری همایش ها، سمینارها، کنفرانس ها و نشست ها می دانند و مشکلات این افراد در این سازمان ها مرتبا پاس کاری می شود. در عمل نیز تحرکی در این سازمان های عریض و طویل برای حل مشکلات مشاهده نشده و اگر عملکردی نیز مشاهده می گردد متناسب با میزان معضلات اقتصادی و اجتماعی این افراد در جامعه نیست.
کودکی به پدرش گفت: راستی بابا دیشب سر چهارراه،حاجی فیروز رو دیدم؛ بیچاره چی اداهایی از خودش در می آورد تا مردم بهش پول بدن! ولی پدر ، من ازش خیلی خوشم اومد، نه به خاطر اینکه ادا درمی آورد و میرقصید،نه! به خاطر اینکه چشماش خیلی شبیه تو بود...
وقتی فــــقــــر بشر را وادار کند که از دیوار یتیم خانه ای بالا برود...
آنگاه است که می فهمیم :
"دزد" غلط املایی کلمه "درد" است! دکترشریعتی
چه سنگدل است سیری که گرسنه ای را نصیحت می کند تا درد گرسنگی را تحمل کند!!